گزارش نشست تخصصی مکاتب انتقادی علوم اجتماعی و تحولات فلسطین

05 05 2024 23:55

کد خبر : 9679373

تعداد بازدید : 529

روابط عمومی: نشست تخصصی مکاتب انتقادی علوم اجتماعی و تحولات فلسطین در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.

دومین نشست تخصصی از مجموعه نشست‌­های تخصصی علوم اجتماعی و تحولات فلسطین با عنوان «مکاتب انتقادی علوم اجتماعی و تحولات فلسطین» با همکاری دانشکده علوم اجتماعی و موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در محل تالار گفتگو دانشکده علوم اجتماعی در تاریخ دهم اردیبهشت 1403 از ساعت 14 الی16 به دبیری دکتر سیدهادی ساجدی عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی اسلامی برگزار شد.

در این نشست دکترغلامرضا جمشیدیها استاد تمام گروه علوم اجتماعی اسلامی، دکتر تیم اندرسون از دانشگاه سیدنی، دکتر مسعود کوثری استاد تمام گروه ارتباطات اجتماعی و دکتر سیدضیاء هاشمی دانشیار گروه جامعه­شناسی به ایراد سخنرانی پرداختند.

در ابتدای جلسه دکتر غلامرضا جمشیدیها رئیس دانشکده علوم اجتماعی به تحلیل فجایع جاری در غزه با استناد به نظریه «تحقیر و سلطه» پرداخت. ایشان در چارچوب این نظریه بیان کردند که غرب اساساً به دنبال تحقیر انسان شرقی است و مداوماً به انسان شرقی تلقین می­کند که تو نمی‌­توانی، نمی‌­دانی و نمی­‌فهمی. در مقابل در ادبیات انقلابی ما که در گفتمان امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب متبلور شده «ما می­توانیم» است.

استاد دانشگاه تهران در ادامه بیان کرد که در ادامه نظریه تحقیر و سلطه یک نوع نظریه انسان­شناسی وجود دارد که در قالب آن دو نوع شناخت نسبت به انسان ارائه می­شود: یکی همانندی انسان‌­ها و دیگری ناهمانندی انسان­‌ها است. نوع نگاه غرب به انسان شرقی در قالب ناهمانندی انسان­‌ها است. مستند این نظریه را می‌­توان در کتاب سیاست ارسطو پیدا کرد. در این کتاب ارسطو معتقد است طبیعت انسانی دو نوع است یا فرمانبردار است یا فرمانرواست یا برده است یا ارباب و این تفکیک را یک امر کاملاً طبیعی و سودمند و روا برای فرودست بربر می­داند یعنی غیریونانیان. این یک اصل است که اکثر متفکران غربی به این نظریه معتقدند یعنی غرب را آقا و سرور و شرق را در واقع برده به­ حساب می­‌آورند همان­طور که ارسطو در کتابش بیان کرده تحت سلطه ­بودن شرقی­‌ها برای غربی‌­ها سودمند است. در اروپا این رویکرد وجود دارد که برتری با غرب است فقط آنها هستند که حقوق بشر را می‌­فهمند و آنچه که در غزه بر انسان­ها می‌­رود جزو حقوق بشر نیست. نظریه دولت و تمدن نیز این فجایع را توجیه می­کند دولت‌­های قدرتمند صحنه­گردان­های جهانی هستند و جهان توسط آنها اداره می‌­شود.

دکتر جمشیدیها در ادامه سخنان خود بر این نکته تأکید مجدد داشت که نگاه دوگانه غرب به نوع انسان عامل اصلی فجایع کنونی است. غرب به آنچه که همانندی انسان­‌ها در قرن هجدهم رسیده بود و حقوق بشر را بر آن بنا نهاد، پایبند نبود چرا که اگر پایبند بود جهان شاهد چنین فجایعی نبود. هم اکنون دولت­های قدرتمند به­‌عنوان برندگان جنگ جهانی دوم صاحب جهان شده و با حق وتو دست اسرائیل را در کودک‌­کشی باز می‌­گذارند.

سخنران بعدی این نشست تیم اندرسون از دانشگاه سیدنی با عنوان سخنرانی ایشان «مقاومت و مکتب‌­های انتقادی» بود. او به پنچ مکتب انتقادی غربی اشاره کردند: لیبرالیسم انتقادی، مارکسیسم کلاسیک، نئومارکسیسم، پسااستعماری و مکتب فرانکفورت. لیبرال­‌های انتقادی معیارهای دوگانه دارند و نمی‌­پذیرند حق مقاومت مردم فلسطین را و از اسرائیل حمایت می‌­کنند. رویکردهای انتقادی مارکسیست با وجود اینکه به امپریالیسم سرمایه‌­داری انتقاد دارند ولی در قضیه فلسطین، حق را به یهودی‌­ها می­دهند به‌­خصوص یهودی‌­های اروپائی که به اسرائیل مهاجرت کرده‌­اند. نئومارکسیسم‌­ها به برخی کلونی­‌های استعمارزده­ حق دفاع از خود را می‌­دهند اما وقتی به مسئله فلسطین می‌­رسند استانداردهای دوگانه را دارند و شبیه دو رویکرد قبلی و ادامه‌­دهنده پروژه آنگلوساکسون آمریکائی و لیبرالی می‌شوند. رویکردهای پسااستعماری با شناخت بیشتر تاریخ‌های استعماری و مبارزات بومی، استعمار صهیونیستی را به‌­عنوان «سوسیالیستی» رد کرده‌­اند. در مکتب انتقادی فرانکفورت نسخه­هایی از طرفداری از فلسطین وجود دارد، اما در چارچوب تعهد آلمان به صهیونیسم فعالیت می‌­کنند.

اندرسون در جمع­بندی بیان کرد که تمام این جریان‌­های فکری غربی که رویکرد انتقادی دارند هر چند که با هر نوع نگاه استعماری یا امپریالیستی مخالفت دارند؛ اما اینها لزوماً با نگاه مقاومت و محور مقاومت همدلی نداشته و همراهی نمی­‌کنند؛ چرا که از محور مقاومت تفسیر قوم‌­مدارانه و قومیتی (عربی) و ناسیونالیستی دارند و این به این مسئله برمی­‌گردد که همۀ آنها توسط فرهنگ‌­های هژمونی‌ک­شده‌­ای که در قالب آن فعالیت می‌کنند، محدود و مشروط هستند.

به اعتقاد اندرسون اگر این رویکردهای انتقادی از محور مقاومت حمایت نکنند بخش عظیمی از ادبیات خود را از دست خواهند داد و اگر این رویکردها اهمیت مقاومت در برابر امپریالیسم و صهیونیسم را نشناسند، ناپدید خواهند شد.

در ادامه نشست دکتر مسعود کوثری عنوان داشت که اگر ما به بیانیه­‌های انجمن­‌های علمی بین‌­المللی چه امریکائی چه اروپائی درباره غزه توجه کنیم، به این پی می­بریم که دانشمندان علوم اجتماعی مداخلات انتقادی داشته و توانسته­اند فضای بحث و نقد را در این لحظات حساس حفظ کنند. به‌­خصوص بیانیه انجمن بین­‌المللی جامعه­‌شناسی که از جامعه شناسان می‌خواهد که وارد فضای بحث و نقد شوند. البته که همیشه در این گونه مواقع دلواپسی‌­ها و ملاحظاتی در خصوص مداخلات سیستم‌­های نظارتی و امنیتی امریکائی و اروپائی وجود دارد که آیا وارد نقد و گفتگو بشوند یا نه؟

نکته­‌ای که کوثری در ادامه بحث بدان پرداخت عادی‌شدن مسئله شر و آنومی سیاسی هانا آرنت بود. ایشان در تشریح موضوع بیان داشتند که عادی شدن شر به شر سیاسی بدل شده است. آرنت این مسئله را در نازیسم دید ولی می‌­توان آنرا در شرایط فعلی جهان و در بحران فلسطین و اسرائیل نیز مشاهده کرد. آنجا که کشته­‌شدن بیش از 37 هزار نفر عادی می‌­شود و مصداقی است که بر شر سیاسی است و نشان از این دارد که نظم بین‌­المللی دیگر کارائی خود را از دست داده و نشانگر ریا و آشفتگی است و مصداقی از نظم جهانی نیست. حوادث پس از هفت اکتبر نشان داد که حتی سیستم وتو هم نمی­تواند کار کرده و نمی‌­تواند نظم را برقرار کند.

کوثری در ادامه بحث به کتاب جامعه‌­شناسی دین وبر که در آن به مسیحیت و موعظه بر فراز کوه پرداخته اشاره می­‌کند. وبر در این کتاب به این موضوع که شر چگونه توجیه می‌­شود؛ پرداخته است. این موضوع فقط به ادیان و مسائل قدیمی و باستانی محدود نمی­‌شود و بحث کنونی این است که شر چگونه در جهان معاصر توسط ادیان و توسط دولت – ملت­‌ها و توسط ایدئولوژی­‌های سیاسی که در وجهی مدعی دموکراسی نیز هستند و مصداقش را در بیانیه هابرماس توجیه می‌­شود. از این رو الهیات شر یکی از نگاه­‌هایی است که ما می­‌توانیم از دریچه آن به مسئله فلسطین و جنگ غزه داشته باشیم.

کوثری به مسئله مرگ نیز توجه‌­ها را جلب کرد. ایشان بیان کردند که مرگ از طریق تبدیل­ شدن به عدد و رقم به یک وانموده تبدیل شده است به ­طوری که افراد دیگر درکی از مرگ و عمق فاجعه ندارند. اگر در رسانه‌­ها توجه کنید، می­‌بینید که مرگ بیست هزار، سی هزار به صورت یک رقم نمایش داده می­‌شود انگار این کشتار و مرگ عمقی ندارد و بیشتر نوعی نمایش مرگ و نوعی نمایش جنگ است. در این شرایط حتی در میان جامعه­‌شناسان دیدگاه­‌های معارضی وجود دارد و نشان می‌دهد که موضوع فقط به دولت­ها ختم نمی‌­شود و به جامعه‌­شناسان نیز کشیده شده است. برای نمونه مناقشه­ قلمی میان دیدیا فاسن انسان‌شناس و جامعه‌­شناس مشهور فرانسوی و ایوایل لوز استاد جامعه‌‌شناسی اسرائیل. بر خلاف آن تصوری که می‌­رود که جامعه‌­شناسان باید نگاه حرفه‌­ای و واقع‌­بینانه به مسائل داشته باشند آنها در این مناقشه ندارند. فاسن حمله حماس به اسرائیل را مصداق شورش قبایل هررو علیه امپریالیسم آلمانی که توسط آلمان قتل و عام شدند؛ می‌­داند. لوز تشابه فاسن را رد کرده و معتقد به نسل­‌کشی نیست. او حتی جنایت جنگی را هم نسل­‌کشی نمی‌­داند. در واقع شر سیاسی به قدری گسترده ­شده که یک جامعه­شناسی که در سطح بین‌­المللی هم مطرح است جنایت جنگی را توجیه کرده آن‌ را مصداق نسل­‌کشی نمی­‌داند.

استاد ارتباطات به یادداشت آصف بیات درباره بیانیه هابرماس اشاره می‌­کند که بیات می­‌گوید: «به نظر می­رسد قطب­‌نمای اخلاقی جامعه‌­شناسان و فیلسوفان پیچ خورده است. با اینکه هابرماس درباره دموکراسی مشارکتی، حوزه عمومی و از فضیلت گفتگو بحث کرده چنین فردی با چنین پیشینه و آرائی نمی­‌تواند طرف درست را تشخیص داده و به ­نوعی از اسرائیل حمایت ضمنی می‌کند». نکته دیگری که در یادداشت آصف بیات است این است که او به جای فضای عمومی هابرماس از فضای پنهان سخن می­‌گوید. از فضای پنهانی که در خود آلمان و دانشگاه و در میان دانشجویان و حتی در جهان سوم دارد به وجود می‌­آید که خلاف روایت­‌های پذیرفته شده دولتی یا حکومتی است. این مسئله نشان می‌­دهد که جوانان آلمانی و جوانان دیگر کشورها خلاف فیلسوفان و جامعه‌­شناسان بزرگ کشورهایشان مثل هابرماس فکر می‌­کنند. اشاره آصف بیات به استثناءگرائی آلمانی مهم است که قبلاً در مورد آمریکا شهرت داشت در مورد آلمان هم مطرح است. استثناگرائی که مکاتب انتقادی که هابرماس هم نماینده آن است نمی­تواند برای آن راه‌­حلی ارائه کند.

کوثری در جمع‌­بندی بیان کرد که باید ما یک بازنگری داشته باشیم که چطور می­‌شود دیدگاه انتقادی داشت همانطور که اندرسون به آن اشاره کردند که صرفاً یک رقص انتقادی نباشد یک اجرا و نمایش انتقادی نباشد تا بتواند جای درست بایستد این بازنگری به ما کمک خواهد کرد که به سطحی جدیدی از نظم جهانی فکرکنیم. این نظم جهانی با شکل موجودش نشان می‌­دهد که دارد یک آشفتگی به­وجود می­آورد و نمی­تواند نظم بین‌المللی را برقرار کند و جهان با یک شر سیاسی گسترده مواجه­ است. این شر گسترده چه در آن یهودی­ستیزی باشد چه اسلام­هراسی چه بیگانه­هراسی؛ نشان می­دهد که دارد نظم بین‌­المللی را بهم می­­ریزد.

دکتر سید ضیاء هاشمی به ­عنوان آخرین سخنران نشست در ابتدا از دانشگاه تهران بابت برگزاری این  نشست که اقدامی در مقابل ظلم عریان، خفت بار معاصر در تاریخ بشری است تشکر کرد و امیدوار شدند که چنین اقداماتی مانع از عادی­شدن بحران و فاجعه در تاریخ بشری شود. ایشان در ادامه بیان داشتند که آنچه در هفت ماه در غزه اتفاق افتاده در تاریخ و جغرافیا جهانی و در تحلیل‌­ها تحول ایجاد کرده است. اگرچه اتفاق برای فلسطین بود؛ اما به نقطه عطفی برای جامعه‌­شناسی و مکاتب انتقادی منجر شد. در این هفت ماه اتفاقی افتاده که نیاز به آگاهی توصیفی و اکتشافی همچنین تبیین بیشتر وقایع و روندها دارد.

دکتر سیدضیاء هاشمی بر روی وقایع تأکید کرد و ادامه داد که به هر حال مبنای تحلیل مکاتب انتقادی بهره­‌گیری از مسئله نابرابری و تعارض در جامعه است. گویا نابرابری در ذات جامعه نهفته است. جامعه هرچه به سمت عدالت حرکت کند، به تعادل و آرامش نزدیکتر می‌­شود. پیش فرض ما این است که رعایت عدالت اجتماعی، حقوق انسانی و کرامت بشری در همه زمان‌­ها و مکان‌­ها و در همه جغرافیای جامعه بشری اصل لازم‌‌الاجرا است، متقابلاً برای ظلم و تبعیض در همه زمان­‌ها و مکان­‌ها قبح ذاتی قائل هستیم. از این رو لازم است در مناسبت­‌های مختلف این اصل را تکرار کنیم و ضرورت آن را در جامعه و در جامعه­‌شناسی یادآور شویم این نابرابری و تعرض منشاء ظلم و تبعیض می‌­شود. مکاتب انتقادی مخلتف فرایندها را به شکل مختلف تبیین می­کنند و چشم­‌اندازی را ترسیم می‌­کنند و تحلیل پیامدها و عوارض و زمینه­‌های ان را فراهم می­‌کنند و چه بایدها را توضیح می­‌دهند و بر این  اساس آن فهم و بینشی را در اختیار ما قرار می­‌دهند تا به پیشنهادهای سیاست­گذارانه برسیم.

هاشمی در ادامه بحث به این نکته اشاره کرد که آنچه ما در این هفت ماه مشاهده کردیم استمرار ظلم و جنایت و یک اشغال بود. پدیده­‌ای که در هفت دهه گذشته شاهد آن بودیم و در این هفت ماه به شکل دیگری خودش را نشان داد. استمرار ظلم و جنایت در شکل آشکار و عریان بود. این هفت ماه جامعه بشری شاهد آشکارترین جنایات و فجایع علیه انسانیت در طول تاریخ بود. اگرچه جوامع مختلف شاهد میلیون‌­ها کشتار بودند. اما هیچ وقت به عینه با قدرت رسانه‌­ها هر روز و هر شب هر ساعت شاهد کشتن انسان‌­های بیگناه و آوراگی آن‌ها نبودند و از آن طرف هم حمایت و کمک­­‌های مختلف نظامی اقتصادی و سیاسی در بالاترین سطح بین‌­المللی از رژیم صهیونیستی و یا سکوت در مقابل این فجایع. بنابراین این اتفاق می‌­تواند ظرفیت تحو‌ل­سازی در سطح جهانی داشته باشد. چند تا داده عرض می­‌کنم که کمتر مورد توجه است. جمعیت فلسطین  15 میلیون نفر هستند که دو سوم آنها در سراسر جهان آواره هستند. اسرائیل 10 میلیون نفر هستند که 20 درصد آنها عرب و مسلمان هستند و حدود 10 درصد دیگر سایر فرق و 70 درصد اسرائیلی هستند که از همه جا به آنجا مهاجرت کردند. در سال  1348 کشوری را به تأیید سازمان ملل رساندند؛ اما با قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی زمینه حضور مهاجران را در اسرائیل فراهم کردند. نقشه فلسطین اشغالی نشان می­‌دهد که کمتر از 23 هزار متر مریع نزدیک 15 میلیون نفر اسرائیلی حضور دارند در سه نقطه. در این مساحت اندک زندگی می‌­کنند قطعه­‌ای که اسرائیل مال خودش می‌­داند و به ­هر حال از سازمان ملل تأئیدیه هم گرفته است. 400 کلیومتر مربع کل نواز غزه با دو میلیون و دویست هزار نفر و که متاسفانه کشتار اخیر را باید از ان کم کرد و بقیه هم متعلق به کرانه باختری است. طبق تصمیم سازمان ملل، کرانه باختری هفتاد سال در اشغال اسرائیل است حتی طبق توافق اسلو امنیت عمومی کرانه باختری با سازمان آزادی‌­بخش است؛ اما اسرائیل با قدرت در واقع ظلم آشکار و مستمر حدود هفتاد سال است که این تجاوز را انجام می‌­دهد. هیچگاه نه از نظر فکری نه اعتقادی و نه دینی از این ظلم دست برنداشته است. حتی با الگوی دو کشوری هم مخالفت می­‌کند. این تعارض ذاتی به وجود آورده و چشم­‌اندازی برای حل آن هم نیست. این آن چیزی نیست که ما یا گروه­‌های جهادی بگوییم؛ بلکه اسناد رسمی و قانونی سازمان ملل می‌­گوید و کشورهای اروپایی می­‌گویند از این ظلم دست بردارید؛ اما آنها بنیان­شان بر اشغال و ظلم است به ­خاطر افق‌­هایی که برای خودشان در نظر می­‌گیرند. بنابراین تاریخ فلسطین نماد این بی‌­عدالتی و ظلم نهادینه است هفت دهه ظلم و هفت ماه خشونت عریان آن هم در منظر جهانیان. اتفاقاً در اینجا فضای مجازی ظرفیتی ایجاد کرده تا همه شاهد این صحنه­‌ها باشند. تا دیروز ما تظاهرات جهانی را نداشتیم. نهضت حق­‌طلبانه را شاهد نبودیم. الان به­ تدریج مقاومت برای بقا، منشأ رویش و خیزش جدید شده است. جریان­‌های جدیدی حتی میان یهودان در حال شکل­‌گیری است و به دانشجویان و نظریه‌­پردازان گسترش پیدا کرده است. در واقع اسرائیل به نقد کشیده نمی­‌شود؛ بلکه جنایات علیه بشریت به نقد کشیده می‌­شود. تا حالا پنهان بود، الان قابل انکار نیست. گفته می­‌شود حماس 1100 نفر را کشته است چه تناسبی وجود دارد میان این حمله و جنایاتی که صهیونیسم در کشتن مردم غزه دارند انجام می­دهند. بنابراین صورت‌­بندی جدیدی در دنیا شکل‌­گرفته و دیگر سکوت حتی میان سیاست­مداران هم بر تابیده نمی­‌شود. نتیجه اینکه امروز تمام خشونت شکست خورده است. نمونه آن نقدی است که به هابرماس در سراسر جهان شده است. من این هفت ماه را نقطه عطف فکری؛ سیاسی و جهانی و تمدنی در شکل­‌گیری نهضت‌­های رهائی ­بخش تلقی می­‌کنم.

در انتهای نشست حاضران سوالات خود را مطرح و بحث و گفتگو بین آنان و سخنرانان شکل گرفت.