گزارش نشست دوم «علم در خدمت مهاجران افغانستان» - دانشکده علوم اجتماعی
دومین نشست از مجموعه نشستهای «علم در خدمت مهاجران افغانستان» به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و رصدخانه مهاجران ایران در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ به صورت مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست یکی از استادان دانشگاه افغانستان، در قالب پیام صوتی به تشریح شرایط و وضع موجود جامعۀ افغانستان پرداخت و اظهار کرد: «وضعیت فعلی افغانستان به گونهای است که آنچه دانشجویان علوم سیاسی درباره فروپاشی نظامهای سیاسی در کتابها خواندهاند، یا اساتید علوم سیاسی در کلاسهای درس به آنها آموزش دادهاند را ما به عینه در افغانستان دیدیم و نظام سیاسی کشور طی مدت زمان بسیار کوتاهی عملاً فروپاشید.
طالبان در شرایط فعلی نسبت به طالبان در دهۀ ۹۰ میلادی تغییر چندانی نکردهاند اما زرنگتر شدهاند و ترس عجیبی از رسانههای اجتماعی دارند و شاید زرنگیشان هم به این خاطر باشد؛ زیرا زمانی که در دهۀ ۹۰ میلادی حاکمیت داشتند، چیزی به نام رسانههای اجتماعی در افغانستان وجود نداشت. لذا اگر بعضی اوقات میبینیم که طالبان حرفهای قشنگی میزنند و یا بعضی از کارها را در ظاهر انجام نمیدهند به همین دلیل است.
دولتهای افغانستان در تاریخ معاصر خود همواره به کمکهای خارجی وابسته بودند و این مسئله در ۲۰ سال گذشته در عالیترین سطح خود قرار داشت. آمارها نشان میدهد که حدود ۸۰ درصد از کمکهای خارجی را ایالات متحده به تنهایی به افغانستان آورده است. اما اکنون قسمت اعظم این کشورها و سازمانهای بینالمللی افغانستان را ترک کردند و دیگر قرار نیست به افغانستان کمک کنند. بنابراین به زودی وارد بحران اقتصادی در افغانستان خواهیم شد.»
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تغییرات احتمالی فضای دانشگاهی افغانستان در آینده عنوان کرد: «جامعۀ افغانستان جامعهای است که بیشترین صدمه را از بحث بی سوادی خورده است. نرخ سواد در افغانستان چیزی حدود ۳۰ درصد است و منظور از این سواد، سواد خواندن و نوشتن است. اگر بخواهیم تحصیلات عالی را مبنا قرار دهیم، حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد جامعۀ افغانستان از مزیت تحصیلات عالی برخوردارند که آن نیز در این برهه با چالش مواجه شده است و هر آن ممکن است دچار فروپاشی شود.
علوم انسانی در دورۀ طالبان قطعاً محدود خواهد شد. زیرا طالبان چندین بار در صحبتهای خود اشاره کردهاند که قرار است سرفصلهای رشتهها را تغییر دهند یا بعضی از رشتهها را نیاز سنجی کنند. نظام طالبان همچنین قادر به پرداخت حقوق و مزایای فعلی اساتید دانشگاهها نیست و لذا دستمزدهای اساتید را به زودی تعدیل خواهد کرد. علاوه بر این، تعداد زیادی از اساتید دانشگاهها یا مهاجرت کردهاند یا به فکر مهاجرت هستند. بنابراین دانشگاههای افغانستان هم از لحاظ نیروی انسانی و هم از لحاظ وضعیت کیفی آموزش با محدودیت مواجه خواهند شد.
در کنار بحث دانشگاههای دولتی در افغانستان، مسئله دانشگاههای غیر دولتی نیز مطرح است. این دانشگاهها طی ۲۰ سال اخیر بخش اعظم سنگینی بار نظام تحصیلات عالی افغانستان را به دوش کشیدند. اما با وضعیت حاکم بر جامعه و مسئله فقر و کاهش درآمدها، تعداد زیادی از این دانشگاهها با کمبود دانشجو و کمبود درآمد مواجه خواهند شد و به احتمال زیاد تعداد بسیاری از آنها طی یک یا دو سال آتی ناچار به تعطیلی خواهند شد.»
در ادامه نشست، دکتر عباس قنبری باغستان، مدیر کل روابط عمومی دانشگاه تهران، با ارائه تعریفی از مفهوم "دپیلماسی علمی"، در توضیح اهمیت توجه به این مسئله عنوان کرد: «همزمان با بحث جهانی سازی و ظهور جامعۀ اطلاعاتی در قرن جدید، تغییرات پارادایمی مهمی در عرصۀ سیاست به وقوع پیوست و ما شاهد گذار مفهوم دیپلماسی، از دیپلماسی سنتی و روابط بین دولتها، به دیپلماسی علم و فناوری بودیم. بسیاری از کشورها بلافاصله پس از ظهور علم و فناوری مدرن، اسناد مهمی را در این حوزه تدوین کردند. امروزه دیپلماسی علم و فناوری به ابزاری جدید در تنظیم و جهتدهی به روابط خارجی کشورها تبدیل شده است و بر مبنای آن تلاش میشود مکانیسمها و راهبردهایی برای توسعه همکاری بین کشورها پیشبینی شود.»
وی افزود: «مبنای اصلی دیپلماسی علمی قابلیت تبدیل ایدههای علمی و فناورانه به سرمایه و قرار دادن آن در اختیار متقاضیان است. همچنین یکی از شاخصهای مهم دیپلماسی علمی، میزان تولید اَسناد علمی است که براساس آن قدرت علمی و فناوری کشورها مورد سنجش قرار میگیرد.»
قنبری در توضیح علت گرایش کشورها به سمت تولیدات علمی مشترک گفت: «در سال ۲۰۱۴، به طور متوسط از هر چهار سند علمی تولید شده در جهان، یک سند علمی به صورت مشترک بین دو کشور بوده است. در برخی از کشورهای پیشرفته به دلیل اهمیت تولیدات علمی مشترک، این آمار به یک سوم رسیده است. حتی در کشوری مانند کانادا، از هر دو سند علمی که در این کشور تولید میشود، یک سند به صورت مشترک بین کانادا و کشوری دیگر است. لذا با توجه به آمار ارائه شده میتوان مشاهده کرد که یک تِرِند جهانی در راستای تولیدات علمی مشترک ایجاد شده است.»
وی با اشاره به آمار "پایگاه استنادی سایمَگو" در خصوص جایگاه ایران و افغانستان در تولیدات علمی اظهار کرد: «در سال ۲۰۱۷ رتبۀ جهانی ایران به لحاظ تولیدات علمی ۱۶ بوده است و کشور افغانستان در همین سال، در رتبۀ جهانی ۱۳۶ قرار داشته است. همچنین در بازۀ زمانی ۲۰ سالۀ ۲۰۱۷-۱۹۹۶، میانگین رتبۀ ایران ۲۲ و میانگین رتبۀ افغانستان ۱۵۵ بوده است.»
او ادامه داد: «براساس آمار "پایگاه استنادی اسکوپوس"، در بازۀ زمانی 20 سالۀ مذکور، 21.6 درصد از تولیدات علمی ایران به صورت مشترک بوده است. اما کشور افغانستان در همین بازۀ زمانی آمار 70.9 درصد را در زمینۀ تولیدات علمی مشترک به ثبت رسانده است. درواقع تولیدات علمی مشترک ایران چهار درصد کمتر از متوسط سطح جهانی است اما کشور افغانستان در جایگاه سه برابری نسبت به متوسط جهانی قرار دارد.»
وی افزود: «بیشترین میزان همکاری کشور افغانستان در زمینۀ تولیدات علمی مشترک با کشور آمریکا بوده است و این دو کشور طی ۲۰ سال، ۴۶۳ سند علمی را تولید کردهاند. پس از آن کشور انگلستان با ۲۶۴، پاکستان ۱۷۷، هند ۱۶۳، ژاپن ۱۳۴، آلمان ۱۰۷، فرانسه ۹۶ و ایران ۹۶ سند، در رتبههای بعدی همکاری علمی با افغانستان قرار دارند که ایران شریک هشتم این کشور محسوب میشود.
همچنین بررسی آمار همکاریهای علمی- بینالمللی ایران نیز نشان میدهد که ما هم بیشترین شراکت علمی را با آمریکا داشتیم و ۲۷ هزار و ۱۵۱ سند علمی را با یکدیگر تولید کردیم. اما نکته قابل توجه این آمار این است که افغانستان با تعداد 96 سند، در رتبۀ ۹۲ همکاری علمی با ایران قرار دارد.»
مدیر کل روابط عمومی دانشگاه تهران در پایان با نامطلوب خواندن میزان همکاریهای علمی بین دو کشور عنوان کرد: ارتقای رتبۀ افغانستان در تولیدات علمی مشترک با ایران قطعاً زمانبر است و هزینههایی دارد. اما با انجام اقداماتی نظیر شناسایی ظرفیتهای فعال همکاری از طریق دانشگاهها و معرفی افراد در تحقیقات مشابه به یکدیگر، میتوان زمینۀ این تغییر را ایجاد کرد.
در بخش بعدی نشست دکتر رسول صادقی، رئیس مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور، در خصوص ورود کودکان افغانستانی به حوزۀ آموزش در کشور اظهار کرد: «با توجه به آمارهای بینالمللی مهاجرت، افغانستان در سال ۱۳۷۰ دومین کشور جهان به لحاظ داشتن تعداد شهروندانی بوده است که در خارج از کشور زندگی میکردند. درواقع حدود ۷ میلیون نفر از جمعیت ۲۰ میلیونی افغانستان در آن زمان، در خارج کشور بودند. حتی اگر مهاجرتهای داخلی را در نظر بگیریم، در افغانستان از هر چهار نفر، سه نفر تجربۀ مهاجرتی دارند. این آمارها نشان میدهند که یک جریان مداوم مهاجرتی به اشکال مختلف اقتصادی، تحصیلی و پناهندگی در کشور افغانستان وجود دارد و مردم افغانستان تقریباً به ۷۲ کشور در جهان مهاجرت کردند و ایران به عنوان کشور همسایه افغانستان، یکی از بزرگترین کشورهایی است که تعداد قابل توجهی پناهنده را در خود جای داده است. بنابراین با توجه به اینکه پناهندگان افغانستانی چهار دهه در ایران زندگی کردند و سطح باروری بالایی داشتند، تقریباً ۶۰ درصد جمعیت افغانستانیهای ساکن ایران را کودکان و فرزندان مهاجران تشکیل میدهند.»
صادقی در رابطه با موضوع ادغام مهاجران گفت: «ادغام مهاجران میتواند ابعاد مختلفی از جمله مسائل مربوط به تابعیت و شهروندی، سلامت، اشتغال و آموزش را دربر بگیرد. هنگامی که بحث ادغام را در ارتباط با مهاجران بزرگسال مبنا قرار میدهیم، موضوع ادغام اقتصادی و اینکه افراد چقدر در ساختارهای شغلی جامعهای که در آن زندگی میکنند ادغام شدند بیشتر معنی پیدا میکند. اما زمانی که راجع به ادغام کودکان صحبت میکنیم، بایستی به بحث آموزش و میزان ثبت نام و مسیرهای پیشرفت تحصیلی و بهبود آموزشی آنها ورود پیدا کنیم.»
وی در رابطه با فعالیتهای انجام گرفته در زمینۀ ادغام آموزشی کودکان توضیح داد: «بخشی از این فعالیتها مربوط به تلاشهای اجتماع مهاجران افغانستان برای آموزش کودکان پناهنده است که با تشکیل مدارس خودگردان، به آموزش کودکان پناهندۀ افغانستانی و به ویژه کسانی که فاقد مدرک بودند، مبادرت ورزیدند. البته این مدارس بعد از مدتی غیرقانونی اعلام شدند و در حال حاضر تعداد کمی از آنها مجوز فعالیت دارند.
علاوه بر این، در ساختار نظام آموزش و پرورش و سیاستهای آموزشی کشور، برخلاف ساختارهای شغلی که مهاجرین کمتر در آن ادغام داده شدند، پذیرش دانش آموزان با سختیهای کمتری همراه است. البته سیاستهای آموزشی ما در دهۀ ۸۰، سیاستهای محدود کنندهای بودند که در دهۀ ۹۰، به ویژه بعد از دستور مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه هیچ کودک افغانستانی و حتی کسانی که بدون مدرک هستند نباید از تحصیل در ایران باز بمانند، بسیاری از کودکان در مدارس ایرانی ثبت نام شدند.»
رئیس مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور در ادامه به ارائه آماری از وضعیت کودکان مشغول به تحصیل در ایران پرداخت و گفت: «اگر بازۀ زمانی ۲۰ سال اخیر یعنی از سال 1375 تا 1395 را در نظر بگیریم، سواد مهاجران افغانستانی از ۵۳ درصد به ۶۴ درصد رسیده است و سرعت افزایش سطح سواد در بین زنان بیشتر بوده است. در این بازه، حدود 73 درصد برای دختران و حدود ۶۳ درصد برای پسران، تحرک بین نسلی تحصیلی اتفاق افتاده است. نسل دوم مهاجران افغانستانی، یعنی فرزندان مهاجران، از لحاظ سطح سواد به ایرانیها بسیار نزدیک شدند و نسبت به کشور مبدأشان و حتی نسبت به مهاجرین نسل اول، پیشرفت بسیار چشمگیر و قابل قبولی داشتند.
وی افزود: اگر جمعیت ۶ تا ۱۷ ساله را به عنوان جمعیت لازمالتعلیم در نظر بگیریم؛ آمار پوشش تحصیلی کودکان ایرانی در سال 1375، ۸۰ درصد و پوشش تحصیلی کودکان افغانستانی ۵۰ درصد بوده است. در سال 1395 پوشش تحصیلی افغانستانیها تقریباً به حدود ۷۰ درصد و برای ایرانیها به ۹۰ درصد رسیده است. این آمار اگرچه روند افزایشی داشته و نشان دهنده این است که کودکان افغانستانی از پوشش تحصیلی نسبتاً خوبی برخوردار هستند اما از طرف دیگر مشاهده میشود که این افراد خیلی زود از حوزۀ تحصیل خارج میشوند.
صادقی با اشاره به رابطۀ بالا رفتن سن مهاجران با افزایش میزان ترک تحصیل آنها خاطر نشان کرد: «از بین دانش آموزان ۱۷ و ۱۸ سالۀ افغانستانی، تقریباً ۲۰ تا ۳۰ درصد آنها در مدارس هستند. اما این آمار برای ایرانیها حدود ۴۵ تا ۶۰ درصد است. بخش عمدهای از این تفاوت به پیشینۀ اقتصادی و اجتماعی خانوادهها برمیگردد. موانع فرهنگیای مانند زود ازدواج کردن دختران، عامل مهمی برای ترک تحصیل اتباع افغانستان است. همچنین با توجه به شرایط و مشکلات اقتصادی موجود ممکن است خانوادههای افغانستانی نتوانند هزینه تحصیل فرزندانشان را فراهم کنند و به همین دلیل فرزندان، به ویژه فرزندان پسر، خیلی زود وارد بازار کار میشوند. آمار موجود نشان میدهد، حدود ۱۷ درصد از کودکان افغانستانی در سن ۱۵ سالگی در بازار کار هستند و این رقم در سن ۱۶ و ۱۷ سالگی به ترتیب به ۲۲ و ۲۸ درصد میرسد.»
وی در ادامه عواملی همچون وجود تبعیض در مدارس ایرانی و قوانین و سیاستهای موجود را از جمله دیگر دلایل ترک تحصیل کودکان افغانستانی برشمرد و افزود: «مدارس ایران در مقاطعی و بعضاً حتی تا کنون، از ثبت نام افرادی که خود یا اعضای خانوادهشان فاقد مدرک بودند، ممانعت به عمل میآورند. همچنین به دلیل قوانین اشتغال کشور، که اغلب اجازۀ فعالیت مهاجران در مشاغل پایین را میدهد، امید به ادامه تحصیل برای به دست آوردن شغل بهتر که منجر به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی افراد شود در بین مهاجران وجود ندارد و تعداد زیادی از آنها، خصوصاً در دورۀ متوسطۀ دوم، از چرخۀ تحصیل خارج میشوند.»
در ادامه نشست دکتر سید عسکر موسوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر افغانستان، طی سخنانی اعلام کرد: «قبل از سال ۲۰۰۲ چیزی به عنوان دانشگاه یا آموزش خصوصی در افغانستان وجود نداشت، اما در سال 2021 پیش از سقوط کابل، در کنار ۴۷ دانشگاه دولتی، بیش از ۱۵۰ دانشگاه خصوصی داشتیم. بعد از سال ۲۰۰۲ رشتههای بسیار تازهای در افغانستان ایجاد شدند که قبل از آن اصلاً وجود نداشتند. در آن زمان اگر ۵۰ نفر را برای بورسیه میفرستادیم، ۵ تا ۱۰ نفرشان پناهنده میشدند ولی با بهبود اوضاع جامعه افغانستان و ایجاد ثبات، درصد بازگشت کسانی که برای بورسیه و تحصیل به کشورهای دیگر رفته بودند، بیشتر میشد. اما این وضعیت رو به بهبود که با گذشت زمان از لحاظ کیفی، کمی و ساختاری، تغییرات گوناگون پیدا میکرد، متأسفانه در یک جا یخ زد.»
وی افزود: «مهاجرتها و فرارهایی که از یک ماه پیش آغاز شده است، با فرارهای میلیونی قبلی بسیار متفاوت است. در گذشته سطح سواد کسانی که فرار میکردند بسیار پایین بود اما این بار درصد مهاجرت کسانی که آموزش دیده هستند بسیار بالا است. بنابراین اولین مسئله در شرایط فعلی، خطر از دست دادن استادان و دانشجویانی است که مخصوصاً در 15 سال اخیر تربیت شدند.
وی ادامه داد: «چالش بعدی افغانستان رفتن این نخبگان به کشورهای اروپایی است. این کشورها اشتغال در بخشهای خاصی را برای خارجیها در نظر میگیرند. به طور مثال کسانی که از افغانستان مدرک دکترا دارند، به راحتی نمیتواند در همه مشاغل آنجا مشغول شوند یا در دانشگاه تدریس کنند؛ بنابراین باید همه چیز را از صفر شروع کنند.»
موسوی در بخش بعدی سخنان خود با دستهبندی اقدامات یاری رسان به وضعیت افغانستان در دو حوزه داخلی و خارجی تأکید کرد: «ما سه دانشگاه ایرانی در کابل داریم که تا کنون خدمات بسیار شایانی را برای فرهنگ افغانستان انجام دادهاند. بنابراین اولین مسئله در حوزه داخلی این است که با سنجش راهکارهای مؤثر چراغ این سه دانشگاه ایرانی و 200 دانشگاه افغانستان را روشن نگه داریم.»
وی ادامه داد: مسئله بعدی ایجاد مشوقهایی برای بالا نگه داشتن روحیۀ مثبت در بین دانشجویان، استادان و فارغالتحصیلان و ترغیب آنها به دانش پژوهی است که منجر به فعال ماندن دانشگاهها و مؤسسات آموزشی میشود. فعالیتهایی نظیر ارسال کتاب از کشورهای دیگر به افغانستان و راهاندازی دورههای آموزشی آنلاین مشترک بین دانشگاهها و مؤسسات علمی ایران و افغانستان، از جمله مواردی هستند که میتوانند به عنوان مشوق مد نظر قرار گیرند.
او همچنین به اقدامات یاری رسان در داخل ایران اشاره کرد و افزود: «با ایجاد موج مهاجرت در افغانستان، افراد زیادی به ایران خواهند آمد. اما شاید نه ایران و نه هیچ کشور دیگری توانایی جذب همۀ این افراد را نداشته باشند. ولی میتوان مکانیزمی ایجاد کرد که اگر شرایط جذب همه وجود نداشته باشد، معیارهایی برای گزینش افراد در نظر گرفته شود و کسانی که قصد ادامه تحصیل دارند در نظام آموزشی ایران جذب شوند. من در یکی از سخنرانیهای قبلی همین نشست شنیدم که 43 دانشگاه در ایران مجوز پذیرش دانشجوی خارجی دارند، بنابراین با توجه به شرایط فعلی افغانستان اگر راهبردی برای آسان سازی پذیرش دانشجویان و استفاده از امکانات این دانشگاهها در نظر گرفته شود، عمل بسیار مطلوبی خواهد بود.»